21:53    دریای من

╚══  ೋღ❤ღೋ ══╝

تـو دریـایـی

و مـن مـوج اسـیرم

کـه مـی خـواهـم

در آغـوشـت بمیرم

بـیـا دریای من

آغوش وا کن

نمـی خـواهـم جـدا از تو بمـیـرم

╚════   ೋღ❤ღೋ ════╝



برچسب‌ها:
دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
21:52    دیدار تو

دیدار تو

╚══  ೋღ❤ღೋ ══╝

دلـتنگمـ

و دیدار تو

درمـان مـن اسـت

بـی رنـگ رخـت زمانـه

زنـدان مـن اسـت

بر هـیچ دلـی مبـاد و بر هیـچ تنـی

آنچـه از غـم هجـران تو بر جـان مـن اسـت…

╚════   ೋღ❤ღೋ ════╝

 



برچسب‌ها:
دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
21:51    برو

برو

╚══  ೋღ❤ღೋ ══╝

خودت را بردار و برو….

خبر نداری دلت ؛

سالهاست که

از من کوچ کرده….

 

╚════   ೋღ❤ღೋ ════╝

 



برچسب‌ها:
دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
21:32    لعنت

لعنـت

╚══  ೋღ❤ღೋ ══╝

لعنت بـه شهـری کـه

پـس از تـو ،

بـاز بـاران داشـت . . !

 

╚════   ೋღ❤ღೋ ════╝

 

 



برچسب‌ها:
دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
18:46    اعتماد



برچسب‌ها:
یک شنبه 21 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
22:21    بخند!!

عکسهای عاشقانه و احساسی ( مهر) - www.taknaz.ir

 

وقتی گریه می کنی

"زیباتر" می شوی

اما بخند...

من به همان زیبا که "تر" نیست

قانعم...



برچسب‌ها:
شنبه 20 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
22:19    خداوندا.!!!!
خداوندا...!

 

اگر روزی بشر گردی

 

زحال بندگانت با خبر گردی

 

پشیمان می شدی از قصه خلقت

 

از اینجا از آنجا بودنت !

 

خداوندا ...!

 

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

 

لباس فقر به تن داری

 

برای لقمه ی نانی

 

غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی

 

زمین و آسمان را کفر می گویی ... نمی گویی؟

 

خداوندا ...

 

اگر با مردم آمیزی

 

شتابان در پی روزی

 

ز پیشانی عرق ریزی

 

شب آزرده و دل خسته

 

تهی دست و زبان بسته

 

به سوی خانه بازآیی

 

زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟

 

خداوندا ...

 

اگر در ظهر گرماگیر تابستان

 

تن خود را به زیر سایه ی دیواری بسپاری

 

لبت را بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

 

وقدری آن طرف تر کاخ های مرمرین بینی

 

و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد

 

و شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

 

زمین و آسمان را کفر می گویی ....نمی گویی؟

 

 

دگر فریادها در سینه ی تنگم نمی گنجد

 

دگر آهم نمی گیرد

 

دگر این سازها شادم نمی سازد

 

دگر از فرط می نوشی می هم مستی نمی بخشد

 

دگر در جام چشمم باده شادی نمی رقصد

 

نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید

 

نه سنگ سینه ی غم چنگ صدها ناله می کوبد..

 

اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد

 

برای نامرادی های دل باشد

 

خدایا گنبد صیاد یعنی چه؟

 

فروزان اختران ثابت سیار یعنی چه؟

 

اگر عدل است این پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟



برچسب‌ها:
شنبه 20 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
22:12    گریه نکن ‍‍‍پدر



گریه نکن پدر

همین " نان حلال " که در دست داری

 

می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند .



این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد

 

که تو داری پدرم

 

دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم



برچسب‌ها:
شنبه 20 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
22:10    دعای من به عزیزانم

 

پروردگارا

آرامش را همچون دانه های برف

 

آرام و بیصدا

 

به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند

 

بباران



برچسب‌ها:
شنبه 20 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
22:5    مرد عشق

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.

آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
 

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. 

مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. 

زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. 

مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. 

زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. 

مرد جوان: منو محکم بگیر. 

زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری. 

مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری

 و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. 


روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. 

برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. 

در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، 

یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. 

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. 

پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند 

با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت 

و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود

 و خودش رفت تا او زنده بماند. 

دمی می آید و بازدمی میرود. 

اما زندگی غیر از این است 

و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد

 که نفس آدمی را می برد.



برچسب‌ها:
شنبه 20 دی 1393برچسب:,به قلم: ♥میثم♥
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد